خوشحالی یعنی صبح روز تعطیل از خواب بیدار شی و ببینی بوی کیک کاکائویی خواهرت خونه رو برداشته و
مامانت داره هسته های آلبالو رو برای درست کردن مربا جدا میکنه و از اونور روی گاز مواد لواشک داره غلغل میزنه :دی

ناراحتی یعنی چشمت رو که از خواب باز میکنی یه عالم اخبار بد و دلهره آور از تو صفحه گوشی بپره جلو چشمت و
ضربان قلبت رو ببره روی هزار و با خودت فکر کنی خدایا کاش وطن جایی برای زندگی بود :(

عشق یعنی مامان بزرگ که یه ربع بعد بیدار شدنت از خواب زنگ میزنه بهت و میگه حالا که مامانت ناز میکنه بیاد خونمون
تو راضیش کن و بیارش،میخوام شب براتون قورمه سبزی درست کنم :*

آرامش یعنی جناب یار که وقتی بهش میگم میترسم از آینده میخنده و میگه نترس،من حواسم به همه چیز هست،خیلی زود میریم جایی که تمام ترس هات و پشت سر بذاری و برق چشمات دوباره برگرده

دوستی یعنی وقتی چایی به دست نشستی و پنل وبلاگت رو باز کردی ببینی دو تا مهربون که عمر دوستیشون با تو فقط یک ماه و نیم از  شروع کار وبلاگته برات پیام خصوصی گذاشتن و فقط به خاطر یه روز نبودنت نگرانت شدن و حالت و پرسیدن،من چطوری عاشقتون نباشم ؟ ( ایموجی اشک شوق )


+ زندگی همینه ، تلفیقی از احساسات تلخ و شیرین مختلف در صبح تعطیل آخر هفته

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها